زندگی زیباست

زندگی زیباست

یاد بگیریم از زندگی لذت ببریم :)
زندگی زیباست

زندگی زیباست

یاد بگیریم از زندگی لذت ببریم :)

داستان کوتاه : گلن گانینگهام


مدرسه‌ی کوچک روستایی بود که به‌وسیله‌ی بخاری زغالی قدیمی، گرم می‌شد. پسرکی موظف بود هر روز زودتر از همه به مدرسه بیاید و بخاری را روشن کند تا قبل از ورود معلم و هم‌کلاسی‌هایش، کلاس گرم شود. روزی، وقتی شاگردان وارد محوطه‌ی مدرسه شدند...  دیدند مدرسه در میان شعله‌های آتش می‌سوزد. آنان بدن نیمه بی‌هوش هم‌کلاسی خود را که دیگر رمقی در او باقی نمانده بود، پیدا کردند و بی‌درنگ به بیمارستان رساندند.
 پسرک با بدنی سوخته و نیمه جان روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود ، که ناگهان شنید دکتر به مادرش می‌گفت: «هیچ امیدی به زنده ماندن پسرتان نیست، چون شعله‌های آتش به‌طور عمیق، بدنش را سوزانده و از بین برده است». اما پسرک به هیچوجه نمی‌خواست بمیرد. او با توکل به خدا و طلب یاری از او تصمیم گرفت تا تمام تلاش خود را برای زنده ماندن به کار بندد و زنده بماند و ... چنین هم شد.
او در مقابل چشمان حیرت زده‌ی دکتر به راستی زنده ماند و نمرد. هنگامی که خطر مرگ از بالای سر او رد شد، پسرک دوباره شنید که دکتر به مادرش می‌گفت: «طفلکی به خاطر قابل استفاده نبودن پاهایش، مجبور است تا آخر عمر لنگ‌لنگان راه برود».پسرک بار دیگر تصمیم خود را گرفت. او به هیچ‌وجه نخواهد لنگید. او راه خواهد رفت، اما متاسفانه هیچ تحرکی در پاهای او دیده نمی‌شد. بالاخره روزی فرا رسید که پسرک از بیمارستان مرخص شد. مادرش هر روز پاهای کوچک او را می‌مالید، اما هیچ احساس و حرکتی در آنها به چشم نمی‌خورد. با این حال، هیچ خللی در عزم و اراده‌ی پسرک وارد نشده بود و همچنان قاطعانه عقیده داشت که روزی قادر به راه رفتن خواهد بود
یک روز آفتابی، مادرش او را در صندلی چرخ‌دار قرارداد و برای هواخوری به حیاط برد. آن روز، پسرک بر خلاف دفعه‌های قبل، در صندلی چرخ‌دار نماند. او خود را از آن بیرون کشید و در حالی که پاهایش را می‌کشید، روی چمن شروع به خزیدن کرد. او خزید و خزید تا به نرده‌های چوبی سفیدی که دور تا دور حیاط‌شان کشیده شده بود، رسید.
با هر زحمتی که بود، خود را بالا کشید و از نرده‌ها گرفت و در امتداد نرده‌ها جلو رفت و در نهایت، راه افتاد. او این کار را هر روز انجام می‌داد، به‌طوری که جای پای او در امتداد نرده‌های اطراف خانه دیده می‌شد. او چیزی جز بازگرداندن حیات به پاهای کوچکش نمی‌خواست.
 سرانجام، با خواست خدا و عزم و اراده‌ی پولادینش، توانست روی پاهای خود بایستد و با کمی صبر و تحمل توانست گام بردارد و سپس راه برود و در نهایت، بدود. او دوباره به مدرسه رفت و فاصله‌ی بین خانه و مدرسه را به خاطر لذت، می‌دوید. او حتی در مدرسه یک تیم دو تشکیل داد.
سال‌ها بعد، این پسرکی که هیچ امیدی به زنده ماندن و راه رفتنش نبود، یعنی دکتر «گلن گانینگهام» در باغ چهارگوش «مادیسون» موفق به شکستن رکورد دوی سرعت در مسافت یک مایلی شد!

نظرات 5 + ارسال نظر
رها پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 15:52

راستی ممنون از راهنماییت واقعاامیدوارم کردی
خداپشت و پناهت
بابای

خوشحالم که باعث امیدواریت شدم
ممنون
بای !

رها پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 15:46

پسرم شرمنده دیر ج دادم
نت نداااااااااارم
الانم با گوشی مامیم اومدم
ببخشید
البته فک کنم خوشحال شده باشی
چند روز نبودم راحت بودیا خخخخخخ

پسرم؟
نه اشکال نداره شما هر وقت اومدی باعث شادی و خرسندیه ما شدی

saye دوشنبه 24 خرداد 1395 ساعت 12:34 http://naghmehozoor.blogfa.com

سلام مرسی به وبم اومدی وبت خیلی زیباست...

ممنون

کورالاین شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 01:27 http://coraline70.blogfa.com/

سلام. خیلی جالب بود!
همچنین ممنون از حضورتون
ان شاء الله زندگی شما هم پر از امید و اراده و زیبایی باشه

ممنون

رها جمعه 21 خرداد 1395 ساعت 22:40

من یه معلم داشتم
ششم ابتدایی
معلم ریاضیم بود
هنوزم بهم پیام میده درستو بخون و فلان و بهمان
دیوونشم ها
خیلی با معرفته
البته منم دخترخوببم ها

ششم ک امتحان دادم واس تیزهوشان دو تا کتابچه داد بهم
یکی قوانین فیزیک
یکی هم فرمول هاو قوانین ریاضی
هنوزم دارمشون
کلا همه میدونن عاشق ریاضیم
ههه
بهم میگه تو باید خانوم مهندس بشی
نظرت چیه
همه میگن مهندسا بیکارن
علاوه بر اون
تربیت معلم می خواستم برم یه زمانی
گفتن نرو و فلان و بهمان
مردم سر دو راهی گیر می کنن من سر ده - بیست راهی
وااااااااااااللللا
زیاد وراجی کردم
خدافظ

خب قاعدتا آدم باید دنبال علایقش بره ، تو هم تو ریاضی استعداد داری هم علاقه داری پس اگر رشته ریاضی بری هم خودت خوشحالی هم خیالت راحته که آره من توش استعداد دارم !
اینم مطمئن باش که اگر خوب درس بخونی و توی یه دانشگاه معتبر و خوب قبول شی حتما برات شرایط شغلی به وجود میاد که میتونی شاغل شی . اگر دانشگاهت خیلی خوب باشه که از خارج کشور هم ممکنه برات دعوت نامه بفرستن تا بری اونجا مصاحبه شغلی داشته باشی . در کل فعلا به این قضایا کار نداشته باش و درستو بخون ، مطمئن باش کسی که خوب درسشو بخونه شغل هم پیدا میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد